-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 فروردین 1399 15:30
-
نقشه ذهنی کتاب " نقش والدین در تربیت فرزند - امیر غنوی "
جمعه 23 اسفند 1398 10:54
-
تربیت دل پذیر و دل تربیت پذیر ــ رادمنش/خلیلی
پنجشنبه 22 اسفند 1398 23:07
به نام خداوند جان و خرد سلام و عرض ادب خدمت عزیزان کتاب " تربیت دل پذیر و دل تربیت پذیر" از جمله کتاب های منتشر شده در حوزه تربیت است که مؤلف، جهت تقریب مطالب به ذهن خواننده، ابتدا داستان هایی را ذکر کرده است و باتوجه به داستان نکته های تربیتی متناسب با آن داستان را ذکر کرده است، که چند نمونه از داستان های...
-
دانه ترسو!
پنجشنبه 22 اسفند 1398 23:06
در هوای لذت بخش بهاری، باد تندی وزید و هزاران هزار دانه، از خانه مادریشان جدا شدند و به پرواز درآمدند و هریک در جایی روی زمین افتادند! دانه ها با اشتیاق،با خود زمزمه می کردند: حالا وقتش شده من هم برای خودم زندگی مستقلی را شروع کنم، و بروم در دل زمین، و کم کم ریشه کنم و رشد کنم و ساقه هایم از زمین بیرون بزند و بزرگ و...
-
توکل بچه ها!
سهشنبه 20 اسفند 1398 11:27
کشتی دائماً تکان می خورد و وحشت و سر و صدای مسافران دخترک را بیدار کرد. دخترک با ناراحتی از جایش بلند شد و نزد مادرش رفت و از او پرسید: مادر چه اتفاقی افتاده است؟ مادر با ناله و صدایی لرزان، جریان را برای او توضیح داد اما دختر، با خونسردی پرسید، آیا بابا پشت سکان است؟ مادر جواب داد: بله. و دخترک از مادرش خداحافظی کرد...
-
زندگی تو همین است!
سهشنبه 20 اسفند 1398 11:20
یک زمین لرزه، او را از لانه مادری، مهمان یک خانه روستایی کوچک کرد! و محل تولدش شد لانه ی یک مرغ خانگی! ...همراه با خواهر و برادران ناتنی اش مشغدل غذا خوردن بودند و از زمین دانه بر می چیدند که، یک آن نگاهش متوجه آسمان شد و عقاب های تیز پروازی را دید که در آسمان اوج می گیرند و خود غذایشان را انتخاب می کنند! جوجه عقاب...
-
مجسمه گلی!
چهارشنبه 14 اسفند 1398 10:07
معبد در طرح گسترش خیابان قرار گرفته بود، و چاره ای جز جا به جایی آن نبود! مجسمه گلی معبد خیلی سنگین بود و برای همین، برای انتقالش چرثقیل خبر کردند. چرثقیل تا مجسمه را از روی زمین بلند کرد، مجسمه شروع به ترک خوردن کرد و خادم معبد با دیدن این صحنه بسیار ناراحت شد و کار را تعطیل کرد. چون هوا ابری بود و نم نم باران می...
-
ماهی های سخت گوشت!
سهشنبه 13 اسفند 1398 11:07
تا می آمدند ماهی های کوچولو ها را یک لقمه چپ کنند، دندانشان با یک جسم سخت برخورد می کرد و به شدت درد می گرفت! کم کم این واقعیت را پذیرفته بودند که این همه ماهی خوشمزه، خوردنی نیستند! مدتی گذشت و پژوهشگران، ماهی های کوچولو را از حباب های شفاف بیرون آوردند و بدون محافظ داخل آکواریم، وکنار چند کوسه بزرگ و وحشتناک رها...
-
زندگی تو همین است!
دوشنبه 12 اسفند 1398 16:42
یک زمین لرزه، او را از لانه مادری، مهمان یک خانه روستایی کوچک کرد! و محل تولدش شد لانه ی یک مرغ خانگی! ...همراه با خواهر و برادران ناتنی اش مشغول غذا خوردن بودند و از زمین دانه بر می چیدند که، یک آن، نگاهش متوجه آسمان شد و عقاب های تیز پروازی را دید که در آسمان اوج می گیرند و خود غذایشان را انتخاب می کنند! جوجه عقاب...
-
برای این یکی فرق کرد!
دوشنبه 12 اسفند 1398 11:19
پهنای دریا پر بود از ستارهای دریایی ... به قدر وسعش خم می شود و یکی یکی آن ها را از لب ساحل بر می دارد و با تمام قدرتش، به سمت دریا پرتاب می کند. نمی تواند همه ی آن ها را نجات دهد اما، هرکدام را که بر می دارد با خود می گوید: برای این یکی فرق کرد! این یکی زنده ماند! بازنویسی از داستان شماره یک کتاب تربیت دل پذیر و دل...